متن :
معنی شعر لطف حق فارسی چهارم
۱- مادر موسی چون موسی را به نیل *** در فکند از گفته ی رب جلیل
معنی: وقتی که مادر حضرت موسی به فرمان پروردگار حضرت موسی را به رود نیل انداخت
۲- خود ز ساحل کرد با حسرت نگاه *** گفت کی فرزند خرد بی گناه
معنی: در ساحل رود نیل ایستاد و با افسوس نگاه کرد و گفت ای فرزند کوچک و بی گناه من
۳- گر فراموشت کند لطف خدای *** چون رهی زین کشتی بی ناخدای ؟
معنی: اگر خداوند تو را فراموش کند چگونه از این کشتی بی ناخدا (گهواره ) رهایی پیدا خواهی کرد
۴-وحی آمد کاین چه فکر باطل است ؟ *** رهرو ما اینک اندر منزل است
معنی: از جانب خدا وحی آمد که این چه فکر باطلی است که می کنی ؟ کسی که به دستور ما و در راه ما فرستاده بودی الان به مقصد رسیده است و جایش امن است
۵- ما گرفتیم آنچه را انداختی *** دست حق را دیدی و نشناختی ؟
معنی: آن کسی را که به آب انداختی ما مواظبت می کنیم . آیا دست مهربانی خدا را دیدی و نشناختی ؟
۶- در تو تنها عشق و مهر مادری است *** شیوه ی ما عدل و بنده پروری است
معنی: در تو فقط عشق و مهر مادر به فرزند وجود دارد در حالی که روش ما عدالت و مهربانی به بندگان است
۷- سطح آب از گاهوارش خوش تر است *** دایه اش سیلاب و موجش مادر است
معنی: حرکت بر روی آب از حرکت در گهواره الان برای او خوشایند تر است . سیل دریا مانند دایه مراقب او و موج را هم مانند مادر برایش قرار دادیم
۸- رودها از خود طغیان می کنند *** آنچه می گوییم ما آن می کنند
معنی: رودها به دلخواه خودشان طغیان و نافرمانی نمی کنند . هر چه ما دستور بدهیم آن را انجام می دهند
۹- ما به دریا حکم توفان می دهیم *** ما به سیل و موج فرمان می دهیم
معنی: این ما هستیم که به دریا دستور می دهیم توفانی شود . این ما هستیم که به سیل و موج فرمان حرکت یا توقف می دهیم
۱۰- به که برگردی به ما بسپاری اش *** کی تو از دوست تر می داریش
معنی: بهتر است که بازگردی و او را به ما بسپاری . تو هرگز نمی توانی او را بیشتر از ما دوست بداری
معنی کلمات درس سیزدهم فارسی چهارم
در فکند : انداخت ، رها کرد | گاهواره اش : گهواره ی او |
ربِّ جلیل : خدای بلند مرتبه وبزرگ | خوش تر: خوب تر ، راحت تر |
خُرد : کم سن وسال ، کودک | وحی : پیامی که از سوی خدا نازل شود |
حسرت : اندوه ، افسوس | از پی اش : به دنبال او |
کاین : که این | پرّان : پرنده ، درحال پرواز |
اینک : اکنون ، حالا | اجل : پایان زندگی ، مرگ |
اندر : در | نگون اقبال : بذبخت |
عدل : انصاف ، عدالت ، رعایت برابری | کمان : ابزار تیراندازی |
بنده پروری : لطف و مهربانی | برکف : دردست |
صالح : شایسته ، مصلحت | قضا : سرنوشت |
شهباز : نوعی پرنده ی شکاری سفیدرنگ | صیاد : شکارچی |
کهنسال : پیر ، سالخورده | باطل : بیهوده ، پوچ |
تاخت : حمله کرد ، هجوم آورد | شنیدستم : شنیده ام |
تازان : باسرعت ، شتاب | حکم : فرمام |
زه : چلّه ی کمان | گر: اگر |
بگسست : پاره شد | کزین : که از این |
دایه : پرورش دهنده | گفته : سخن ، بیان |
شیوه : راه ، روش | کای : که ای |
طغیان : سرکشی ونا فرمانی | رهرو : مسافر ، راه رونده |
لطف : محبت ومهربانی | ناخدا : صاحب کشتی |
بِه که : بهتر است که | تخت : کرسی ، اَریکه |
– | حیّ داور : پروردگار |
کلمات مخالف و متضاد درس سیزدهم کلاس چهارم
بی گناه ≠ گناه کار
کهنسال ≠ جوان
خندان ≠ گریان
باطل ≠ صحیح ، درست
نگون اقبال ≠ خوشبخت
عدل ≠ عادل ، عدالت
مرگ ≠ زندگی
شاد ≠ ناراحت
کلمات هم خانواده درس سیزدهم کلاس چهارم
عشق = عاشق ، معشوق
جلیل = جلال
عدل = عدالت ، عادل
صیّاد = صید
صالح = صلح ، مصلحت
لطف = لطیف ، لطافت
باطل = اِبطال ، بُطلان
کهن = کهنه
حکم = حاکم ، محکوم
سطح = سطوح ، مُسطّح
کلمات سخت املایی درس سیزدهم فارسی چهارم
در فکند – رب جلیل – وحی – باطل – بنده پروری – دایه اش – سیلاب – طغیان – بسپاری – حسرت – خرد – توفان – حی داور – شست پا – اجل – کهنسال – باطل – اندوه – عدل
برای رفتن به درس قبل و و کلیک کنید